در سواحل بندر انزلي، جسد زن مسني پيدا مي شود. كارآگاه علوي عكسي از جسد پيدا مي كند كه شماره تلفن خودش و كافه ي مهتاب پاتوق هميشگي او پشت آن نوشته شده است. با پيگيري مشخص مي شود كه نام مقتول پري بوده كه براي دربندي، رئيس باند خلافكار شهر كار مي كرده. همچنين علوي در مي يابد كه نام اصلي مقتول ژانت بوده و چون قصد افشاي باند دربندي را داشته به قتل رسيده است.
در همين اثناء، همسر علوي كه سال ها پيش فوت كرده به سراغ او مي آيد. هرچند در ابتدا حضور او غير باور است اما كم كم علوي زندگي جديدي را با او آغاز مي كند. در سالگرد تولد علوي در جشني كه همه ي اقوام و آشنايان متوفي از جمله ژانت جوان حضور دارند، ژانت به عشق علوي اعتراف مي كند. جسد علوي صبح روز بعد با لبخندي بر لب در تختخوابش پيدا مي شود.
|