محمود شوكتيان براي جلسه نقد و بررسي آخرين كتابش به نام «مزرعه پدري» به اهواز دعوت شده تا در يك همايش ادبي درباره ادبيات جنگ سخنراني كند. او در زمان جنگ همسر و دو فرزندش را بر اثر بمباران دشمن از دست داده، اما در خيال خود آنها را زنده مي پندارد و در اين سفر نيز در ذهن خود با آنها همراه است. محمود شوكتيان در طول سفر، خاطرات گذشته و حوادث جنگ را به ياد مي آورد؛ اين را كه چگونه براي خاموش كردن توپخانه دوربرد دشمن به همراه يك گردان عمليات مرگباري را انجام داده اند و در اين حادثه، برخي از دوستان و همرزمان خود را از دست داده، اما سرانجام در مأموريت خود موفق شده اند. او ضمن به يادآوري اين خاطرات همواره با خاطره همسر و فرزندانش نيز كلنجار مي رود.
|