در يكي از روستاهاي كرمان، كلاس اول راهنمايي تشكيل مي شود تا نوجوانان روستا امكان ادامه ي تحصيل بيابند. در مجاور كلاس كوره پزخانه اي احداث مي شود كه صاحب آن سعي در جلب جوانان براي كار دارد. عليرضا - كه با پدربزرگش باؤ، زندگي مي كندـ علي رغم علاقه اي كه به ادامه ي تحصيل دارد در كوره پزخانه مشغول كار مي شود. صاحب كوره پزخانه براي افزايش توليد و ايجاد كردن رقابت در كارگران مسابقه ي خشت مالي برگزار مي كند. عليرضا به مقام دوم مي رسد، اما باؤ كه مي خواهد عليرضا به تحصيل ادامه دهد، خشت ها را لگدمال مي كند و او را به حضور در سر كلاس درس ترغيب مي كند. عليرضا وقتي به مدرسه مي رود كه آموزگارها مدرسه را بسته اند و رفته اند. با تلاش عليرضا آن ها به روستا باز مي گردند و كار خود را از سر مي گيرند.
|