نوجواني به نام رضا نگران مادر بيمارش است. او براي رساندن مادرش به بيمارستان، مردي را كه در روستايشان صاحب ماشين است، وادار مي كند تا آنها را به شهر برساند. اما در شهر بر اثر عجله و شتاب گرفتار حادثه اي غيرمترقبه مي شوند و راننده به زندان مي افتد. رضا كه خود را در اين حادثه مقصر مي داند، براي فراهم كردن وسايل آزادي اين مرد آرام و قرار ندارد و ...
|