ثريا با اردلان وكالت زني به نام الهه احمدي را برعهده مي گيرد. الهه متهم است جواني به نام بهروز را با چاقو كشته و حاضر به حرف زدن نيست. اردلان سعي مي كند رضايت خانواده مقتول را به دست بياورد اما موفق نمي شود. ماني از دوستان صميمي بهروز در گفتگويي با اردلان اصرار دارد كه الهه بي گناه است و اگر كاري كرده فقط براي دفاع از خود بوده، چون بهروز معتاد بوده و قصد آزار و اذيت او را داشته است. در دادگاه خلاف گفته هاي ماني ثابت مي شود و خواهر مقتول مي گويد بهروز و الهه قصد ازدواج داشتند. از طرفي نامه اي براي اردلان مي رسد و از او خواسته مي شود اگر بي گناهي الهه را ثابت كند به او پول كلاني پرداخت مي شود. ثريا كه پي مي برد ماني در كار مواد مخدر است، او را زير فشار مي گذارد تا حقيقت را بگويد. در تعريف ماني از گذشته درمي يابيم كه او و بهروز و سروش دوستان صميمي بودند تا اينكه الهه در محل آنها ساكن شد. بر اثر يك اتفاق بهروز با الهه آشنايي بيشتري پيدا كرده و به او دلبسته شده و از آن به بعد ديگر كمتر به او و سروش توجه كرده است. ماني مي گويد پس از مدتي اعتياد بهروز شدت پيدا كرده و به اتفاق سروش در كار خريد و فروش مواد مخدر همدست بوده اند. اردلان سراغ سروش مي رود كه به خاطر فروش مواد زنداني است. سروش تأكيد مي كند كه الهه وقتي فهميده بهروز اعتياد دارد حاضر به ازدواج با او نشده است. اردلان در زندگي خصوصي با پسرش حامد مشكل دارد و از سويي نيز نمي تواند گره اين پرونده را باز و الهه را وادار به شكستن سكوتش كند. او در آخرين مرحله الهه را با گروگذاشتن سند از زندان بيرون مي آورد. الهه و اردلان به طور اتفاقي پي مي برند كه ماني با معرفي كردن خود به عنوان قاتل بهروز هم اكنون در محل وقوع قتل است. الهه كه شوكه شده خود را به محل حادثه مي رساند و مقابل قاضي و خبرنگاران به تشريح ماجراي قتل مي پردازد. او مي گويد در آن روز بهروز به بهانه اي او را به آن ساختمان نيمه تمام آورده و سروش كه او هم در آنجا حضور داشته و حال متعادلي نداشته، او را مورد ضربه و ستم و تجاوز قرار داده است. الهه كه بهروز را مسبب اصلي اين شرايط مي داند، با چاقويي او را كشته است.
|