سيما (شورانگيز طباطبائي) با خوردن دارو دست به خودكشي مي زند و قبل از اثر كردن داروها موضوع را به دكتر علي بهروزي (ايرج قادري) اطلاع مي دهد. علي با كمك پليس و اداره ي مخابرات نشاني سيما را مي يابد و او را نجات مي دهد. علي به سيما، كه رقاصه كاباره است، و نيز با برادرش حسن (مرتضي عقيلي) انس مي گيرد. صفدر (علي آزاد)، صاحب كافه، افرادش را مي گمارد تا مراقب آنها باشند. علي با اين شرط كه سيما از كار در كافه دست بكشد با او ازدواج مي كند؛ اما صفدر به كمك يكي از همكاران سيما به نام اختر (دليله نمازي) مي كوشد علي را نسبت به سيما بدبين كند. اختر سيما را به خانه اي عمومي مي كشاند و صفدر با گزارش كردن نشاني خانه به پليس موجب دستگيري او مي شود. علي خانه و زندگي و كارش را ترك مي كند. سيما از زندان مرخص مي شود و پسري به دنيا مي آورد. او در كارگاه نساجي كار مي كند و پسرش شهرام (شهرام ثميني پور) را بزرگ مي كند. سال ها مي گذرد و علي در پارك با شهرام آشنا مي شود. علي و حسن اختر را در كافه اي مي بينند و او به بي گناهي سيما اعتراف مي كند. علي و حسن به دنبال سيما مي گردند. روزي كه علي با شهرام در پارك قرار دارد شهرام بر اثر تصادف اتومبيل زخمي مي شود و علي او را به بيمارستان مي رساند. پزشكي كه از دوستان سابق علي است به علي امكان مي دهد كه شهرام را عمل كند. علي پس از عمل با سيما روبه رو مي شود و با او و فرزندش زندگي جديدي را آغاز مي كند.
|