«همايون» كه خبرنگار روزنامه است بطور اتفاقي دفتر خاطرات دختري با نام « پروين» را مي يابد كه در صفحه اي از آن اشاره به قصد خودكشي او شده است. همايون روز بعد در مصاحبه ي مطبوعاتي پدر دختر، «جمشيد تهراني» كه براي تشريح سفر مهمش صورت گرفته شركت مي كند و بدين ترتيب با پروين و نامادري او «فيروزه» آشنا مي شود. همايون متدرجاً درمي يابد پروين از رابطه ي نامزدش خسرو و نامادريش رنج مي برد و ياراي گفتن اين مطلب را به پدرش ندارد. همايون سعي مي كند پروين را ياري دهد كه در وهله ي اول موفق نمي شود. سرانجام همايون موفق مي شود كه او را به ادامه ي زندگي اميدوار سازد.
|