دكتر جواني بدون توجه به والدينش با دختر مورد نظرش ازدواج مي كند و با اينكه همسرش مايل نيست، از او صاحب فرزند مي شود چون بيم آن دارد كه همسرش نتواند از بچه نگهداري كند در بيمارستان فرزند خود را با فرزند مرده ي زن ديگر عوض مي كند. اما بعدها نمي تواند ثابت كند كه بچه به او تعلق دارد. پس از ماجراهايي و فراز و نشيب بسيار سرانجام اين مسئله ثابت مي شود و او به آرزوي ديرينه خود ـ داشتن فرزند ـ مي رسد.
|