پدر و پسري پس از سال ها با يكديگر ملاقات مي كنند در حالي كه اين بار زن افسونگري به نام «شراب» بين دوستي و نزديكي عميق پدر و پسر حايل شده است. شراب با افسون هايش پدر را مطيع خود مي كند و بعد خود به پسر متمايل مي شود، در حالي كه او دل در گرو عشق دختر ديگري دارد. شراب خشمگين روابط پدر و پسر را تيره مي كند اما در پايان به نتيجه ي دلخواه نمي رسد.
|