خواننده ي يك كاباره با مردي آشنا شده و با ازدواج با او كارش را ترك مي كند و به زودي صاحب فرزندي مي شود. صاحب كاباره بعد از مدتي باز هم وارد زندگي زن شده و وادارش مي كند مجدداً به كارش در كاباره ادامه دهد. زن كه مورد سوءظن شوهر واقع شده آواره مي شود و سال ها بعد در يك درگيري صاحب كاباره را كه باعث سرگرداني و بي خانماني اش شده، به قتل مي رساند. در دادگاه فرزندش براي او تقاضاي اعدام مي كند اما به زودي بيگناهي زن ثابت شده و او در كنار همسر و فرزندش كه او را شناخته اند زندگي تازه اي را آغاز مي كند.
|