«خورشيد» دختر زيباي روستا در راه خانه مورد تجاوز سه جوان شهري قرار مي گيرد و بر اثر ضربه اي مشاعرش را از دست مي دهد. پزشك روستا كه موضوع را دريافته در تعقيب سه جوان برآمده آن ها را تحويل قانون مي دهد. در همين زمان خورشيد در جريان حادثه ي تازه اي حافظه اش را به دست مي آورد و دكتر به نامزد خورشيد تفهيم مي كند كه دختر گناهي نداشته و بدين ترتيب امكان ازدواج آن ها را فراهم مي سازد.
|