قماربازي توسط مرد شروري، كه پول هايش را با تقلب در قمار باخته، از پا درمي آيد. پس از اين زندگي قمارباز مرور مي شود او صاحب چندين قمارخانه است و توفيق خود را در بازي قمار از لباس سفيدي مي داند كه همواره بر تن دارد. او سال ها پيش ازدواج و همسرش را رها كرده است. جواني در اداره كردن قمارخانه ها به او كمك مي كند. جوان نامزدي دارد كه او را از همكاري با قمارباز منع مي كند. حادثه اي موجب مي شود كه ميانه ي قمارباز و جوان به هم مي خورد، و آن دو رو در روي هم قرار مي گيرند. پس از كشته شدن قمارباز مرد جوان درمي يابد كه قمارباز پدرش بوده است.
|