رضا ، راننده ي جواني كه در يك اردوگاه رانندگان كاميون هاي باري است، به دختري علاقه مند است، و برادر او نيز، كه سپاهي دانش است، با ديدن دختر شيفته ي او مي شود. سپاهي دانش جوان بدون آن كه از علاقه ي رضا به دختر مطلع باشد از برادرش مي خواهد كه دختر را برايش خواستگاري كند. رضا خواست برادر را اجابت مي كند، اما مرد شرور و هوسراني كه به دختر علاقه مند است دو برادر را رو در روي هم قرار مي دهد، و با خرابكاري در اردوگاه تلاش مي كند آن دو را سر راه خود بردارد. با كوشش رضا نقشه مرد هوسران بي نتيجه مي ماند و برادر كوچكتر توسط مرد هوسران به قتل مي رسد و بالاخره قاتل توسط رضا به دام مي افتد و توسط پليس دستگير مي شود.
|