مردي، كه خود را پروفسور مي داند، ادعا مي كند موفق به ساخت دارويي شده است كه مصرف آن آدمهاي سالخورده را جوان مي كند او داروي خود را براي آزمايش به خانه ي عمو رجب مي برد تا به عمو رجب بخوراند، اما موفق نمي شود. در غيبت پروفسور و عمو رجب و كلفت خانه دارو گم مي شود. پروفسور پس از بازگشت پسر و دختر بچه اش از نزديكان خود را به جاي عمو رجب و همسرش عوضي مي گيرد و خيال مي كند زياده روي در مصرف دارو عمو رجب و همسرش را به دوره ي كودكي بازگردانده است. رفتارهاي او و كودك موجب حوادثي مي شود كه سرانجام به جنون پروفسور مي انجامد.
|