يك راننده ي تاكسي روزي در پايان كارش در تاكسي يك بليط بخت آزمايي پيدا مي كند درمي يابد كه بليط برنده ي جايزه ي صدهزار توماني شده است. او همه جا را در جستجوي صاحب بليط زيرپا مي گذارد. در اين حال با دختري آشنا شده و شيفته اش مي گردد و وقتي با او قرار ازدواج مي گذارد درمي يابد كه او صاحب بليط بخت آزمايي است.
|