احمد و مملي پس از مرافعه با صاحبان تاكسي هاي خود بيكار مي شوند. پروين، خواهر مملي و نامزد احمد، با عفت، مادر احمد، كه شوهرش مصطفي او را ترك كرده، زندگي مي كند. وكيل مصطفي به احمد خبر مي دهد كه پدرش فوت كرده و ده ميليون تومان براي او ارث گذاشته است. مصطفي برادرش هاشم را از ارث محروم كرده است. با چاپ شدن عكس احمد در روزنامه ها، به عنوان مرد ده ميليون توماني، جبار متوجه مي شود كه احمد به آدم خلافكاري به نام چنگيز بوده شباهت دارد. جبار موضوع را به رئيس خود اطلاع مي دهد و به چنگيز پيشنهاد مي دهند تا او با جراحي كردن زخم صورت و رنگ كردن موهايش خود را به جاي احمد جا بزند و ثروت او را تصاحب كند. افراد جبار احمد را در كاباره گروگان مي گيرند و چنگيز را به جاي او مي فرستند. پروين به رفتار چنگيز مشكوك
مي شود و موضوع را را پليس در ميان مي گذارد. پليس از پروين و ممل مي خواهد كه چنگيز را به همان كافه ببرند و طبق نقشه جاي او و احمد را با هم عوض كنند. احمد به ملاقات رئيس، كه عموي اوست، مي رود و او را به دام مي اندازد. چنگيز كه قصد كشتن پروين را دارد با گلوله ي پليس كشته مي شود.
|