يك قاچاقچي معروف در يك شهر شمالي به قتل مي رسد و برادرش براي دريافت ارثيه ي او كه در يك ويلاي دور افتاده است به شمال مي رود پليس از برادر قاچاقچي به عنوان طعمه استفاده مي كند تا سايرين را گرفتار سازد. پس از يك سلسله حوادث معلوم مي شود كه قاچاقچي در واقع كشته نشده، بلكه با صحنه سازي تظاهر به اين امر كرده تا بتواند در فرصتي مناسب و دور از نظر همكاران تبهكارش با داراييش بگريزد. ولي موفق نمي شود و با ديگر قاچاقچيان گرفتار پليس مي شوند.
|