راننده ي يك تاكسي يك روز اتفاقي با دوستي از زمان خدمت وظيفه اش روبرو مي شود. دوستش مشكلي دارد، او بايد به اتفاق دو برادر ديگرش به خواستگاري سه دختر از يك خانواده ي متمول بروند ولي اكنون يكي از برادرها در دسترس نيست. به همين علت از راننده ي تاكسي تقاضا مي كند كه نقش يكي از برادرها را بازي كند، با اين شرط كه به هيچ يك از دخترهاي صاحبخانه كاري نداشته باشد. غافل از اينكه دختر بزرگ خانواده براي سنجش ميزان علاقه خواستگارش به لباس مستخدمه درآمده است. نتيجه ي اين ملاقات و برخوردهاي بعدي عليرغم همه ي فراز و نشيب ها ازدواج راننده ي تاكسي و دختر بزرگ خانواده است.
|