جمشيد كاميار براي تهيه ي هديه ي جشن تولد همسرش مريم از موجودي صندوق شركت برداشت مي كند. هرمز و جواد، از دوستان خلافكار جمشيد، سرپرستي گروهي را به عهده دارند كه زنان را اغفال مي كنند و به گمراهي مي كشانند. آنها براي از هم پاشاندن كانون خانوادگي جمشيد او را پاي ميز قمار مي كشانند و با تقلب پول هائي را كه او از گاوصندوق شركت سرقت كرده مي برند، و او را به همسرش بدبين مي كنند تا پس از جدائي آن دو مريم را به فساد بكشانند. داش ابرام ، كه همسايه ي آنها است، به كمك مريم مي رود و وقتي مريم به چنگ هرمز و افرادش مي افتد به كمك سوسن، همسر سابق جمشيد و نامزد هرمز، آنها را به دام پليس گرفتار مي سازد. مريم موقع فرار زخمي و سوسن كشته مي شود. مريم پس از مداوا زندگي جديدي را در كنار شوهر و فرزندش پرويز آغاز مي كند.
|