حميد مشت زن موفقي است كه دختري به او علاقه دارد و يك اتومبيل سواري به او هديه مي دهد. سيامك، دوست سابق حميد، به اعتياد كشيده شده و سر راه پدر حميد، كه پزشك است، قرار مي گيرد. پدر و پسر كمك مي كنند كه سيامك سلامت خود را باز يابد، و ورزش مورد علاقه اش مشت زني را ادامه دهد. مدتي بعد حميد و سيامك به دختري به نام مريم علاقه مند مي شوند. مريم به حميد علاقه مند است، اما سيامك از حميد مي خواهد كه آن دو براي خاطر مريم روي رينگ مبارزه كنند، و حريف پيروز با مريم پاي سفره ي عقد بنشيند. حميد مسابقه را از سيامك مي برد و تداركات مراسم ازدواج خود را با مريم انجام مي دهد. سيامك، به تلافي، در صدد معتاد كردن حميد برمي آيد، اما بر اثر هشدارهاي يكي از دوستانش نجات مي يابد. شب مراسم عروسي حميد كه از شدت علاقه ي سيامك به مريم متأثر است او را به جاي خود پاي سفره ي عقد مي نشاند، و خود با نامزد سابقش راهي سفر فرنگ مي شود.
|