در ابتداي قرن شمسي حاضر، در خانواده اي اشرافي بزرگ خانواده - خانم بزرگ-فوت مي كند. وارث او، خانم كوچك، دختر افليجي است .بر سر تصاحب ثروت خانوادگي بين اتابك نا پدري خانم كوچك، كنيزك، دايه و برادر زاده هاي نا پدري مناقشه در مي گيرد. خانم كوچك موقعي كه اتابك بر سر نماز است با وزنه اي برسر او مي كوبد و به كمك كنيزك اتابك را در سرداب خانه پنهان مي كند. روز بعد، مفتش به بازجويي از افراد خانواده مي پردازد؛ اما چيزي دستگيرش نمي شود، تا اينكه روشن مي شود اتابك زنده است و با كنيزك رابطه دارد . خانم كوچك اين بار اتابك را با تير مي زند . برادرزاده ها به جان هم مي افتند ، و همه به جز كنيزك قرباني ثروت خانوادگي مي شوند.
|