حميد با همسرش مريم در تدارك برگزاري جشن تولد دخترشان پروين هستند. حميد، كه مدير يك شركت است، دوستش امير را كه جوان ورشكسته اي است و با نامزدش جميله زندگي مي كند به جشن دعوت مي كند. امير براي نجات يافتن از ورشكستي از جميله مي خواهد كه با حميد طرح دوستي بريزد و با دور كردن او از همسر و فرزندش ثروت او را تصاحب كنند. جميله موفق به اجراي نقشه مي شود، و در اندك مدتي حميد را به ورشكستگي مي كشاند و باعث جدائي او از همسر و فرزندش مي شود. امير بر اثر اختلاس و جعل اسناد دولتي به زندان مي افتد و جميله به كار در كاباره رومي آورد. جميله شبي بر اثر تصادف با اتومبيل از پا درمي آيد و حميد كه پيشخدمت يك رستوران شده كار خود را از دست مي دهد. حميد توسط پاسبان محل به خانه اش بازگردانده مي شود و همسر حميد پس از قدري ترديد با بازگشت او به خانه موافقت مي كند.
|