چهار مرد: اكبر، راننده ي تاكسي، منصور، كارمند دولت، مصطفي، مشت زن، و قاسم، قاچاق چي، كيف ربوده شده ي مردي را به او باز مي گردانند، و مرد به عنوان پاداش چكي به مبلغ چهل هزار تومان به نام آنها صادر مي كند. فرداي آن روز تعطيل است و آنها، كه به هم اطمينان ندارند، در خانه ي منصور ساكن مي شوند. منصور با همسر و دخترش مرضيه زندگي مي كند، و مصطفي به دختر، كه پيش از اين اغفال شده، دل مي بندد. مصطفي در مسابقه ي انتخابي آسيايي، كه روز جمعه برگزار مي شود، حريف خود را شكست مي دهد. در اين فاصله قاسم با دوستان خود قرار مي گذارد كه روز شنبه موقع وصول چك آماده باشند و كيف پول را بربايند. همدستان قاسم وارد عمل مي شوند و منصور، در درگيري با گلوله ي قاسم ، از پا درمي آيد. قاسم دستگير مي شود و منصور، در آخرين لحظه، دخترش را به مصطفي مي سپارد.
|