سه ماه تعطيلي است و شروع استراحت و بازي هاي شاد بچه هاي يك مدرسه در ييلاق، اما تعطيلات طولاني است و بازي هاي تكراري و خسته كننده، تا آنجا كه بچه ها براي فرار از بي كاري هر يك به كسب و كار رو مي آورند. براي يكي از بچه ها اتفاقي مي افتد، و آن آشنايي با دختري است كه همراه خانواده اش براي گذراندن تابستان به ييلاق آمده است. پايان تعطيلات ختم روابط عاطفي بين دو نوجوان است.
|