نادر (كامي كسروي) نقاشي است كه همراه دوست نمايش نامه نويس اش بهروز (داريوش طلائي) به دامن طبيعت پناه مي بدند. نادر با دختري به نام آذر (عديله اشراق) آشنا مي شود و از او به عنوان مدل نقاشي استفاده مي كند. مدتي بعد نادر بهروز را با رهبر (حسين اشراق)، مسئول تئاتر شهرستان، آشنا مي كند، و از آذر مي خواهد كه با او همكاري كند، و چند طرح براي نمايش او مي كشد. بهروز در مسافرخانه اي ساكن مي شود تا نمايش نامه اش را بنويسد؛ اما پس از پايان كار هيچ ناشري حاضر به چاپ اثر او نمي شود. او شبي با كوتوله اي به نام داش اسدالله (رستم خاني) آشنا مي شود كه او را به تفريح مي برد. مدتي بعد بهروز بيمار و رنجور با زني (ويكتوريا) مواجه مي شود كه با او در انتشار نمايش نامه هايش شراكت مي كند. بهروز هر روز با جديت كارش را دنبال مي كند، تا اين كه هرمز، نامزد زن، از سفر باز مي گردد. بهروز وقتي با اعتراض هرمز رو به رو مي شود خانه ي او را ترك مي كند و سراغ نادر مي رود، و خاطراتش را با آذر مرور مي كند. او در حالي پريشان صداي آذر را مي شنود.
|