رسول، كارگر چاپخانه، به توصيه ي دوستش صادق در كلاس شبانه درس مي خواند. شبي دفتر خاطرات دختري به نام عسل را مي يابد كه در آن نوشته است پدر و مادرش فوت كرده اند و او با نامادري اش زندگي مي كند و به دليل لاابالي گري نامادري اش قصد خودكشي دارد. رسول دفتر خاطرات را به صادق مي دهد. صادق نامه هايي مي نويسد كه به اسم رسول و توسط او به عسل مي رسد و عسل را به زندگي اميدوار مي كند. نامه پراكني ها ادامه مي يابد، تا اين كه رسول و عسل همديگر را مي بينند و به هم علاقمند مي شوند. نامادري عسل اصرار دارد كه رسول و خانه ي او را ببيند. عسل براي سر و سامان دادن به وضع اتاق رسول به خانه ي او مي رود و با صادق آشنا مي شود. صادق به عسل علاقمند مي شود؛ اما علاقه اش را پنهان مي كند. پس از موافقت نامادري عسل رسول و عسل ازدواج مي كنند، و صادق از فرط تنهايي و بي كسي براي آن كه پاي خود را از زندگي آن دو بيرون بكشد، پس از نوشتن نامه اي، خودكشي مي كند. عسل پس از خواندن نامه متوجه مي شود كه نويسنده ي نامه ها صادق بوده است. او با بي اعتنايي در كنار رسول به سوي سرنوشت نامعلومي مي رود.
|