حبيب، قهرمان كشتي كوچ، در مسابقه اي رو در روي رحمان قرار مي گيرد تا نتيجه را به رحمان واگذار كند و موجب شفاي روحي مهران، فرزند بيمار رحمان، شود. قاسم، مدير برنامه هاي باشگاه ورزشي، به كمك يكي از افرادش آمپولي به حبيب تزريق مي كند كه او را در موقع بازي سست و ناتوان مي كند. حبيب بر اثر ضربات رحمان فلج و به بيمارستان منتقل مي شود. در بيمارستان با مريم دختر فلج قاسم، آشنا مي شود. پزشكي مريم را مداوا مي كند، و قاسم كه مخالف ادامه ي رابطه ي حبيب و مريم است به افرادش مي سپارد تا او را از سر راه مريم دور كنند. حبيب سلامت خود را باز مي يابد و در مسابقه اي رو در روي رحمان شركت مي كند؛ اما در آخرين لحظه، كه تصميم دارد حريف را شكست بدهد،براي رضايت مهران، با بالا بردن دست رحمان، هر دو به عنوان قهرمان مسابقه معرفي مي شوند.
|