حميد كه از كودكي به بازي فوتبال علاقه دارد در جواني فوتباليست مشهوري مي شود. او قرار است با پري ازدواج كند؛ اما زن بيوه اي حميد را اغفال مي كند. رابطه ي حميد با زن بيوه باعث مي شود كه حميد وقتش را در كافه هاي بالاي شهر بگذارند، و از فوتبال و ورزش و مردم محله اش غافل بماند. حميد در يكي از بازي ها باعث شكست تيمش مي شود، و هواداران و دوستانش او را سرزنش و تحقير مي كنند. حميد با احساس سرشكستگي و تقصير به سراغ پري مي رود؛ اما درمي يابد كه او ازدواج كرده است. حميد، سرگشته و نوميد، آواره ي كوچه و خيابان مي شود.
|