جواني كه كشتي كج مي گيرد در اين رشته به مقام قهرماني نائل مي شود. او به دختري علاقمند است و روياي ازدواج را دارد. در اين حال زن تبهكاري وارد زندگي اش شده و او را به شب زنده داري و اعتياد سوق مي دهد. صاحب باشگاه كه دوست اوست سعي مي كند كمكش كند ولي موفق نمي شود. قهرمان از جانب مردم طرد شده و قصد دارد خود را از بين ببرد اما دختر مورد علاقه اش ياريش مي دهد تا مجدداً پيروزي هاي گذشته را به دست آورد.
|