جواني كه در كودكي پدرش را گم كرده دختري را در يك روستا فريب مي دهد و به شهر مي گريزد. دختر آواره مي شود و عاقبت به گروه زنان بدكاره مي پيوندد. پسر درگير و دار ماجراهايي دست به تبهكاري مي زند و كارش به دادگاه مي كشد. پدر جوان كه دادستان است او را محكوم مي كند. اما در همين زمان هم است كه پدر در مي يابد مجرم كسي جز پسر او نيست.
|