راز وجود چشمه ي آب حيات پس از هفتصد سال با نقشه ي محلش در اختيار جواني قرار مي گيرد. جوان به همراه دختري به نام «غزاله» كه افراد محلي است، عازم چشمه ي آب حيات مي شوند. مردي به نام «مرتضي» از وجود اين چشمه آگاه شده و همراه با دو برادر به تعقيبشان مي پردازد. مرتضي وقتي مطمئن مي شود كه نزديك محل شده برادرها را به قتل مي رساند و درصدد قتل جوان و غزاله برمي آيد. اما خود كشته مي شود و آن دو نيز نمي توانند از چشمه ي آب حيات بنوشند چون شرط اين كار عاشق نبودن است، در حالي كه آن دو عاشق هم شده اند.
|