گروهي از دزدان كه در ميانشان يك دختر هم هست دست به يك سرقت بزرگ مي زنند. در جريان سرقت يكي از آنها به شدت مجروح مي شود. سارقين دكتري را مي ربايند و بالاي سر مجروح مي برند. بعد پنهان شده و منتظر بهبودي همكارشان مي شوند. در اين حال دختر با مرد جواني كه كارآگاه پليس است آشنا مي شود. اين دو به زودي به يكديگر علاقمند مي شوند و همين امر سبب مي شود كه دختر از سارقين كناره بگيرد و پس از حوادثي پليس از ماوقع آگاه شده و سارقين را پس از يك تعقيب و گريز گرفتار مي كند.
|