شيرين دختر جواني است كه خانواده اي سنتي و پدري متعصب و سخت گير دارد. دايي شيرين كه مدير يك آژانس هواپيمايي است، معمولاً با كمك مادر شيرين سعي مي كند پدرش حاج ابراهيم سرپولكي را از موضع سفت و سختش كمي پايين بكشد و در مورد كار كردن شيرين هم موفق مي شود و اجازه مي گيرد كه شيرين در آژانس او مشغول شود. جواني آمريكايي به نام ديويد هاوارد به محض ورود به آژانس، با ديدن شيرين كه صورتي شبيه به مينياتورهاي ايراني مورد علاقه ديويد دارد، دل به او مي بازد. از طرفي رقيب حاج ابراهيم در بازار فرش هم مي خواهد با وصلت پسرش محي الدين با شيرين، زمينه منافع مالي خودش را فراهم كند و وقتي از تماس هاي شيرين و ديويد با خبر مي شود، به حاجي خبر مي دهد و او هم مدتي شيرين را محدودتر مي كند.اما دايي و مادر باز حاجي را راضي مي كنند و وقتي ديويد به خواستگاري شيرين مي آيد، حاجي تكليف همه را معلوم مي كند: اين عروسي در صورتي سر مي گيرد كه همه چيزش ايراني باشد. ديويد مسلمان مي شود و تغييرات شديدتري را هم مي پذيرد. اما توطئه هاي بعدي محي الدين و پدرش كه سوابق ناجوري براي ديويد جعل مي كنند، عروسي را در آستانه به هم خوردن قرار مي دهد تا بالاخره با روشن شدن پاكي و بي گناهي او به دست دايي، عروسي سر مي گيرد.
|