حشمت پدر پونه با عصبانيت وارد مدرسه شده و دخترش را از كلاس بيرون مي كشد و به خانه مي برد و به اجبار او را پشت دار قالي مي نشاند. شبنم براي آخرين بار به ديدار پدر متهم به قتل خود به زندان مي رود. اين دو دختر براي رسيدن به خوشبختي به تهران مي آيند. اما پس از ماجراهايي مأموري آنها را دستگير كرده و محاكمه مي شوند. در بازجويي شبنم به گونه اي رفتار مي كند كه گويي او قاضي را محاكمه مي كند و قاضي در مقابل او، براي تعيين مجازات، مستاصل مي ماند و تصميمي غيرمتعارف گرفته و آنها را محكوم به كار در آسايشگاه سالمندان مي كند. در آنجا آن دو رفتارهاي مختلفي از خود بروز مي دهند تا اينكه شبنم به جرم ديگري محاكمه و...
|