سپيده و پونه دو دختر نه ساله، هر دو در يك كلاس هستند و مشخصات پدرشان يكي است. اين مسأله كنجكاوي ناظم مدرسه و همچنين خود آنها را برمي انگيزد. پس از آنكه پي اين قضيه را مي گيرند، معلوم مي شود پدر آنها ـ بهرام ـ دو همسر دارد كه موضوع را از هر دو مخفي نگه داشته است. بهرام كه از اين وضعيت پنهان كاري خسته شده به توصيه برادرش بهروز تلاش مي كند واقعيت را به همسرانش مهري (مادر سپيده) و پروين (مادر پونه) بگويد. اما هر بار كه سعي مي كند، سپيده و پونه نقشه او را ناتمام مي گذارند، چون مي ترسند مادرانشان از ترس سكته كنند. مهري و پروين به صورت اتفاقي با هم آشنا مي شوند و در اثر صحنه سازي كه بچه ها خلق كرده اند، هر يك فكر مي كند فقط آن ديگري هوو دارد، تا اين كه با نقشه بهروز، بهرام به دروغ خودش را در بيمارستان بستري مي كند و مهري و پروين موقع عيادت در آنجا مي فهمند خودشان هووي يكديگرند. آنها از دادگاه تقاضاي طلاق مي كنند ولي به علت بارداري شان، دادگاه اين درخواست را رد مي كند. از سوي ديگر بهرام مورد تعقيب طلب كارهايي است كه با عاشق شدن يكي از آنها نسبت به بهي ـ خواهر بهرام ـ همه طلب ها از جانب او پرداخت مي شود. مهري و پروين به اتاق بهرام مي روند تا او را بزنند كه بهرام پايش از لب پنجره ليز مي خورد و روي اتومبيل عروس (بهي و صرافي) سقوط مي كند و با آنها به ماه عسل مي رود. سرانجام مهري و پروين با اين قضيه كنار مي آيند و بهرام هم به اشتباه و تقصيري كه در اين جريان متوجه او بوده اقرار مي كند.
|