رضا گلزار كه ستاره محبوب جوان ها در سينماست، به تازگي با درخواست همسرش سيمين و به رغم علاقه اي كه هنوز ميان آنها وجود دارد، از هم جدا شده اند. برادر سيمين، عطا كه دوست رضاست و كليدهاي متعدد خانه را دارد، همچنان رابطه اش را حفظ كرده و رفت و آمد مي كند و در عين حال براي سيمين خبر مي برد. دوستان سيمين هم به نوعي درگير ماجرايند. ليدا كه يك وكيل ضد مرد است، در پي تنبيه هر چه بيشتر رضا و ادامه جداييست و مهريه سيمين و دو دانگي كه از خانه سهيم است، بهانه خوبي براي ليدا است تا سيمين را تحريك و تشويق به انتقام از رضا كند. دوستش بيتا كه شيفته گلزار است، همه كار مي كنند تا به او نزديك شود اما با بي اعتنايي او روبرو مي شود. دوست ديگرشان فرنگيس بيشتر دل در گرو عطا دارد و حواسش به اوست. همزمان با اين ماجراها، دختر جواني كه نام او هم سيمين است و از بستگان همسايه پير طبقه بالاييست از فرنگ سر مي رسد. موقعي كه روز قبل، زن و شوهر پير طبقه بالا براي شركت در مراسم ختمي رفته اند و مهمان نيامده خود را به گلزار سپرده اند، رفتار سيمين دوم به فراخور كشوري كه در آنجا زندگي كرده، صميمانه تر از حد انتظار و عرف است. سيمين اول خبردار مي شود و به بهانه هاي مكرر وارد خانه مي شود و اعلام موجوديت مي كند. سرانجام پس از آنكه سيمين دوم به حساسيت ماجرا پي مي برد، در پي حادثه اي اتفاقي براي سيمين اول، به صورت پنهاني با او همكاري مي كند تا زندگي مشتركشان سربگيرد. با طرح و اجراي دروغين حاملگي سيمين اول، گلزار كه عاشق بچه است متحول مي شود اما چند قدم مانده به شروع دوباره، به گونه اي تصادفي متوجه دروغ بودن ماجرا شده و عصباني و دل شكسته، عازم مكان خلوتي در شمال مي شود. با يادآوري فرنگيس، سيمين اول نيز به همان جا مي رود و تصادفي حرف هاي گلزار را با كودك فال فروش مي شنود، كه چقدر همسرش را دوست دارد. آنها سرانجام آشتي مي كنند و در راه بازگشت، نشانه اي ديده مي شود كه اين بار گويا واقعاً فرزندي در راه دارد.
|