دو برادر دوقلو از ناحيه بازو به هم چسبيده اند و هر كدام از آنها تلاش مي كند برادر ديگر را تحت تأثير قرار دهد و او را از نظر رفتار و منش، شبيه خود كند. يكي از برادرها يك مؤمن تندرو است و ديگري يك غرب گرايي لاابالي و عشرت طلب. اين دو در ادامه كلنجارهاي شان، قرار مي گذارند اختيار يك روزشان را به طرف كناري شان دهند، چه با برنامه او موافق باشند چه نباشند. بنابراين برادر مؤمن ناچار مي شود در مجالس خوش گذراني حاضر شود، گيرم با چشمان بسته. و شخصيت لاابالي به مجالس وعظ و خطابه مي رود. پايان ماجرا يك عمل جراحي است تا آنها به نقطه تعادل برسند و بدون تنگ نظري، در مواجهه با جامعه و خانواده از خودشان نرمش نشان دهند.
|