دانيال قهرمان دو و ميداني در يكي از روستاهاي مرزي كشور بر اثر برخورد با مين، پاي خود را از دست مي دهد. او با كمك معلم و خانواده اش و يك پاي مصنوعي كه حرف مي زند، دوران افسردگي را طي مي كند. پاي مصنوعي آرزو دارد كه واقعي شود و در كفش بو بگيرد! فرشته مهربان به او قول مي دهد كه اگر پاي خوبي براي يك بچه باشد، او را واقعي كند. شب مسابقه پاي مصنوعي گم مي شود، رقيب دانيال آن را دزديده است.
|