در روزي كه جشن تولد ريحانه دختر نوجوان خانواده است، برادرش يك سوسك پلاستيكي در جعبه هديه جشن تولدش گذاشته و با بازشدن آن، جشن تولد به هم مي ريزد، ريحانه تب مي كند و چون به مدرسه نمي رود خانواده اش او را به خانه مادربزرگش كه خانه اي قديمي است مي برند. در خانه مادربزرگ ريحانه از او مي خواهد قصه اي برايش تعريف كند. مادربزرگ براي ريحانه قصه خاله سوسكه را تعريف مي كند كه با عمه اش زندگي مي كند و...
|