|
|
|
خلاصه داستان : |
فضلي همسرش را هنگام زايمان فرزندش از دست مي دهد و اورا با فرزندشان تنها مي گذارد. فضلي درگير بزرگ کردن اميرعلي و گرفتن شير از زنان شيرده روستا براي زمان گرسنگي اميرعلي است. امير بزرگ مي شود، به مدرسه مي رود و در ادامه تمام ماجراهايي که براي فضلي و اميرعلي با زنان و مردم روستا پيش مي آيد....
|
|
|