بهروز كودكي 11 ساله است كه در كلاس پنجم درس مي خواند و در خانواده اي فقير در همدان زندگي مي كند كه پدرش بناست و مادرش در خانه كار مي كند. بهروز در حسرت داشتن دوچرخه است كه صبح ها زودتر به مدرسه برسد ولي خانواده اش توانايي خريد آن را ندارند. بهروز به قدري شيطنت و مردم آزاري مي كند كه پدرش هميشه از دستش شاكي است و حتي يك بار به خاطر دردسرهايي كه درست مي كند او را در انباري زنداني مي كند ولي رفتار بهروز تغيير نمي كند. شيطنت هاي بهروز دست خودش نيست و بيشتر به دليل بي برنامگي و عدم اعتماد به نفسي كه دارد، حساس است و مي خواهد خودي نشان دهد. بهروز عاشق فوتبال و دروازه باني است و لقب «بهروز مسي» را به خودش داده. او تنها يك دوست صميمي دارد به نام جواد، كه هر از گاهي، ترك دوچرخه او به مدرسه مي رود كه او هم چندان دل خوشي از بهروز ندارد. قرار است مسابقات فوتبال دبستان ها برگزار شود كه جواد براي خلاصي از دست بهروز به او مي گويد جايزه اش دوچرخه است! نيما نكيسا به دليل خاطرات خوبي كه از دوران تحصيلش در همين مدرسه داشته، قرار است بيايد و در همين مدرسه به بچه ها آموزش فوتبال بدهد. او از نوع پرش هاي بهروز راضي است ولي از اخلاقش با ديگران و كنار نيامدن با بچه ها ناراضي است و به همين دليل شرط پذيرفتن بهروز در فوتبال را داشتن سه نكته مقرر مي كند: رضايت مدير و ناظم، كنار آمدن با بچه ها و اثبات لياقت در فوتبال و تمرين بدني. بهروز در كلاس و دروازه باني رقيب سرسختي به نام حميد دارد. يك روز با ديدن حميد و جواد در خيابان، متوجه مي شود كه...
|