فيلم داستان دختر جواني را روايت ميکند که رابطه بسيار خوبي با تنها بردار خود (سعيد) دارد، اما بر اثر حادثهاي برادر خود را از دست ميدهد و تنها فرزند خانواده خود ميشود، گلرخ (الناز شاکردوست) به علت وابستگي شديد به برادرش تصميم ميگيرد با رفتن به کلاسها و انجمنهاي روحي، با روح تنها برادرش ارتباط برقرار کند، در طي اين روند روحهاي سرگردان ديگري هر از گاهي به سراغش آمده و باعث ترس او ميشوند پدر و مادر گلرخ با رفتن به مسافرتي چند روزه و تنها ماندن گلرخ در خانه و آزار و اذيت روحهاي سرگردان گلرخ را مجبور به قبول پيشنهاد مسافرت دخترانه از طرف خواهر بهرام و دو دختر ديگر كرده و گلرخ به همراه آنها راهي شمال ميشود. از آن طرف بهرام كه از قبل با خواهرش هماهنگ شده همراه با چند دوست ديگر به آنها ملحق ميشوند. گلرخ كه متوجه نقشه آنها شده بسيار دلخور ميشود و قصد به برگشتن دارد. از طرفي روح برادر گلرخ مدام هشدار ميدهند كه نروند و اين مسئله باعث ترس بيشتر آنها ميشود. در مجادلهاي بين دو تا از دختران گروه كه تبديل به درگيري ميشود، گلرخ به قصد جدا كردن آنها وارد شده و به طور اتفاقي زمين ميخورد و از هوش ميرود. بچهها كه همگي ترسيدهاند او را كه فكر ميكنند كشته شده، در جنگل راه كرده و فرار ميكنند. از همان شب به طرز مشكوكي يك يك بچههاي گروه كشته مي شوند و....
|