|
|
|
خلاصه داستان : |
داستان مردي پنجاه و پنج ساله ( صابر ساعدي ) است که در جريانَ يک حادثه اتومبيلش پنچر شده و ناگزير در مسيري قرار مي گيرد که به اجبار يک شب را در ويلاي چهار پيرمرد بازنشسته به صبح مي رساند که در طول اين چند ساعت اتفاقاتي بينِ وي و پيرمردها رخ مي دهد.
|
|
|