|
|
|
خلاصه داستان : |
آقاي عزيزي که سرپرست بخش تعميرات و نگهداري پالايشگاه آبادان است براي مراسم خواستگاري دخترش آماده ميشود و ستاره دختر ديگرش در همان روز قصد سفر به تهران براي شرکت در جشن خداحافظي يکي از دوستان همدانشگاهياش را دارد. پدرش به دلايلي به اين سفر مشکوک است و اين آغاز ماجراست
|
|
|