فيلم با سخنراني نويسندهاي انگليسي به نام جيمز ميلر در معرفي کتابش به نام «رونوشت برابر اصل» شروع ميشود که مربوط به اصالت و قدمت يک اثر هنري و اثري است که عيناً بر اساس آن خلق شده به طوري که تمايز ميان نسخه اصل و نسخه بدل دشوار است ـ سنتي که معمولاً در نقاشي و هنرهاي تجسمي و موسيقي سابقه دارد و در ادبيات و سينما با اينکه به گونه ديگري مرسوم است اما چندان پذيرفته نيست.
زني که عاشق آثار هنري و عتيقه فروش است (و اسمش را تا آخر فيلم نميدانيم) نيز در سخنراني جيمز ميلر حضور دارد و حتي بعد از ورود او به سالن، از او ميخواهد کتابش را برايش امضاء کند اما به خاطر نق زدنهاي پسر کوچکش مجبور ميشود سالن سخنراني را ترک کند.
او تلفن و آدرسش را براي جيمز ميگذارد تا به گالري او سري بزند. مرد (نويسنده) بعد از سخنراني به سراغ زن ميرود و از او ميخواهد که شهر را به او نشان دهد.
آنها سوار اتومبيل زن ميشوند و در جادهاي بسيار زيبا در ارتفاعات توسکاني ايتاليا، به طرف مکاني تاريخي به نام لوسيگنانو ميروند و طي اين سفر، رابطه آنها به تدريج از رابطه يک نويسنده و خواننده، به يک رابطه زناشويي سست و پيچيده تبديل ميشود.
|