چند جوان براي رسيدن به درآمد بيشتر به فکر راه اندازي رستوراني با منوي سوپ مي افتند. يکي از آنها که به دليل مشکلات فراوان مالي قادر به سرمايه گزاري نيست، از طرفي دختر برادر خردسالش طلا نيز به بيماري پرخرجي مبتلاست. جوان به تشويق دوست دخترش دريا براي رفع قرضهايي که دارد به گاوصندوق پدر دريا دستبرد ميزند و با اينکار صاحب مغازه سکته ميکند. جوان با دلارهاي دزديده شده سعي دارد طلا را از مرز خارج کند و او را درمان کند...
|