يادداشتي بر ساخته اصغر فرهادي :
شهر زيبا جلوه اي از نازيبايي هاي يك شهر
مهمترين خصوصيت فيلم "شهر زيبا " ساخته اصغر فرهادي انطباق كامل آن با مديوم سينما و بيان قوي تصويري است كه با نگاه عميق نويسنده به اجتماع همراه شده است.
مازيارشيباني فر - خبرگزاري "مهر" : فيلمساز علاوه بر اينكه قواعد سينما را به خوبي شناخته وتاكنون رعايت كرده است،در آخرين ساخته خود در مساله اي فراگير و اجتماعي به ژرف انديشي پرداخته و تبعات يك حادثه اجتماعي را مورد بررسي قرار داده است. اين فيلم يك اثر رئاليستي به مفهومواقعي كلمه است. نويسنده اتفاقات روزمره و معمولي زندگي را رها مي كند و لايه هاي زيرين اجتماعي را مي كاود كه ظاهر آن نشاني از اتفاقات روح فرساي درونش ندارد و آدم هايش دچار چنان روزمرگي شده اند كه ابتدايي ترين عواطف انساني را از ياد برده اند.داستان فيلم درباره جواني به نام علا است كه براي نجات جان دوست قاتلش دست و پا مي زند و با همراهي خواهر مقتول ( فيروزه ) كه گرفتار مشكلات بسياري است، بر سر ايجاد كورسويي از رحم و شفقت در دل ابوالقاسم رحمتي ( پدر مقتول ) تلاش مي كند. او كه قلب دخترش با اشتباه بزرگ و عاشقانه اكبر خاموش شده است. اما وقتي كه رحمتي به رضايت تن مي دهد، اطرافيان اكبر قدرت پرداخت ديه را ندارند و همين مساله باعث ايجاد شرايط جديدي مي شود." شهر زيبا " درباره ديه و قتل صحبت مي كند و نگاهي به قوانين جزايي و شرعي در كشور دارد كه از طريق آن قاتلي به دار مجازات آويخته مي شود تا دل خانواده مقتول آرام گيرد و حكم خدا هم اجرا شود. اما كارگردان خود را گرفتار اين ظاهر قانوني نمي كند و به جاي اينكه درگير و دار طرح مسايل حقوقي خود را اسير كند به سراغ تصوير درونيات انسانهايي مي رود كه هر كدام به نوعي دلسوخته و ناخوش احوالند، اما از زواياي متفاوت و متضادي به يك واقعه تلخ نظر مي اندازند كه در عمل آنها را رو در روي هم قرار مي دهد. رحمتي مي خواهد انتقام دختر جوانمرگ شده اش را بگيرد و قاتل را بي آنكه به انگيزه اش بينديشد در برابر و دشمن خود مي داند. او برخلاف نامش رحمت و مهرباني را از ياد برده است و بي آنكه بخواهد درك درستي از موقعيت، افكار و شرايط آدم هاي دور و برش به دست بياورد، داد دل خود را طلب مي كند. از طرف ديگر، خواهر و دوست اكبر هم در پي به دست آوردن "رحمتي" هستند كه مي دانند چندان هم استحقاق دريافت آن را ندارند. اما اميدوار و منتظرند تا شايد نسيم مهر بر دل داغديده رحمتي بوزد و آنها را در نجات جان يك انسان كمك كند كه نه از سر كين، بلكه به خاطر اشتباهي برخاسته از احساسي خام و بي تعقل دست به قتل زده است.اين تصوير جامعه اي آشفته و از هم گسيخته است كه آدم هاي آن چنان گرفتار روزمرگي شده اند كه ديگر قلبشان براي هم نمي تپد و كمتر به فكر موقعيت و دشواري هاي زندگي فرد مقابل هستند. اين مساله زماني خود را بيشنر نشان مي دهد كه بيننده متوجه مي شود رحمتي و خانواده اكبر از يك طبقه اجتماعي انتخاب شده اند و به همين خاطر از مشكلات مالي و اجتماعي مشترك زيادي برخوردارند، اما حاضر به فهم همديگر نيستند.فيروزه با آنكه از شوهر معتادش جدا شده است،براي آنكه بتواند در ميان نگاه كنجكاو اطرافيانش زندگي كند، ننگ ماندن نام مردي غير موجه را بر خود تحمل مي كند و با زحمت بسيار نان خود و فرزندش را در مي آورد. رحمتي هم كه شكسته بندي سنتي و محلي است و با آنكه دختري معلول در خانه دارد گرفتن ديه زندگي خود و خانواده اش را متحول مي كند، در ميان باورها و اعتقادات خشك خود اسير است. نگاه " شهر زيبا " تلخ و گزنده است، اما آنقدر منصفانه و شيوا ارايه مي گردد كه دل بيننده سختگير و خواهان سرگرمي و شادي را به دست آورده و بتواند با مخاطب خود ارتباطي عميق و تاثير گذار برقرار سازد. البته نكته اميد بخش و در عين حال تاثر برانگيز فيلم آنجا است كه از ميان همه مصيبت و مشكلي كه بر روابط اين آدمها سايه انداخته است، جوانه عشق سر مي زند تا اميد را به طور كامل نكشد. هر چند كه از عشق هم كاري برنمي آيد و گرفتار چنبره روابط ناعادلانه اجتماعي مي شود.كارگردان اين فيلم نامهرباني هاي افراد را تابعي از مشكلات اقتصادي و نارسايي هاي اجتماعي شان مي داند. يعني با وجود آنكه موضوع فيلم كاملا" ملموس و روشن است و يك طرف كاملا" مقصر و طرف مقابل مظلوم و تحت فشار است، اما برخورد هر دو گروه ناشي از جهل و مشكلات اقتصادي است. چون اكبر جاي آنكه عشق خود را با تعقل پيوند بزند، جنون ناشي از ناآگاهي را پيش رو قرار مي دهد تا محبوبش با مرد ديگري ازدواج نكند و از آن طرف رحمتي هم با آنكه مسلماني متدين و پايبند به اصول و معتقد به معارف دين است، اما از قانون قصاص اسلام تنها به ظاهر آن بسنده مي كند و هيچ توجهي به روح قانون و جنبه هاي رحمانيت دين ندارد.در اين ميان، علا به مثابه وجدان بيدار جامعه اي عمل مي كند كه از خود مي گذرد تا پلي براي برقراري آشتي و دلسوزي بسازد. هر چند كه در اين ميان او هم از جهالت هايي برخوردار است كه شرايط نامناسب اجتماعي و اقتصادي بر او تحميل مي كند و شايد اگر اين بذر مهرباني در زمين مستعدي مي روييد، حاصل كار انساني دوستدار عطوفت و مهر با انديشه اي برتر مي شد.مساله ديگري كه حاصل همين موقعيت نامناسب اجتماعي و اقتصادي است و فيلم تاكيد زيادي بر آن دارد دور بسته و باطلي است كه همه شخصيت هاي درگير با ماجرا را به خود مشغول كرده است. وقتي رحمتي مي پذيرد كه ديه را بگيرد، پولي در بساط فيروزه و علا نيست كه به او بدهند و همسر رحمتي هم از اين موقعيت نهايت استفاده را مي كند و آزادي اكبر را در گرو ازدواج علا با دختر معلولش قرار مي دهد. اين اتفاق همه را دچار بن بست مي كند. چون فيروزه كه دل به علا بسته است به او بي اعتنايي مي كند تا او را آزاد كرده باشد. زيرا نه توان اين را در خود حس مي كند كه علا را مجبور به اين ازدواج كند تا برادرش را برهاند و نه دل اين را دارد كه علا را براي خودش حفظ كند و نسبت به سرنوشت برادر جوانش بي اعتنا بماند. از آن طرف، علا هم مردد مي ماند كه ميان اكبر و فيروزه كدام را برگزيند. فيلم از اين طريق ساختار جامعه در شناخت مجرم و مجازات را ناكارآمد معرفي مي كند و از سوي ديگر اشاره به از دست رفتن تفاهم و تعامل موثري دارد كه بايد ميان افراد جامعه برقرار باشد تا زندگي بهتري را بتوان به وجود آورد." شهر زيبا " از جهت تكنيكي هم اثري قابل تامل است. انتخاب دقيق نماها، زاويه بندي زيبايي شناسانه دوربين، حركت و ميزانسن هاي گويا و قابل توجه بازيگران و نور پردازي بسيار خوب از جمله خصوصياتي است كه در كمتر فيلم اجتماعي مي توان از آن سراغ گرفت. نماهاي باز ( لانگ شات) و متوسط ( مديوم شات ) بسيار زيبايي كه از راه آهن و دكه شوهر سابق فيروزه گرفته مي شود و اوضاع ناهنجار اجتماعي و اقتصادي محله را نشان مي دهد، شات هاي بسته در هنگام حضور فيروزه و علا در ساندويچ فروشي كه حاكي از عشق همراه با حجب و ممانعت هر دو آنها دارد و نماهايي كه علا و رحمتي رو در روي هم قرار مي گيرند تا هر كدام به طريقي ديگري را از ميدان خارج كند از جمله اين زاويه بندي و حركت هاي دوربين هستند.فرهادي دراين فيلم، نگاه ويژه اي به بازيگرها داشته است و توانسته از نقش پردازن خود شخصيت هاي درستي را خلق كند . براي نمونه فرامرز قريبيان كه طي فعاليت هاي خود عموما در يك قالب ثابت ماندگار شده است و كمتر جلوه شخصيت هاي متفاوت را در بازي او مي توان سراغ گرفت، در اين فيلم توانايي هاي نهفته خود را به نمايش مي گذارد و با چهره پردازي كم نقص اثر، چنان با رحمتي در مي آميزد كه تفكيك شخصيت و قريبيان را ممكن نمي سازد.ترانه عليدوستي هم با آنكه در نوع صحبت كردن و حتي حركاتش، كمتر نشاني از يك زن ستمديده و كم سواد لب خطي به چشم مي خورد و چهره او همان ترانه پانزده ساله را تداعي مي كند كه از وضعيت نسبي مالي بهره مي برد و اين خصوصيت بخشي از منش و خلق و خوي بازيگر را تشكيل مي دهد و عدم شناخت كافي او از زنهايي كه به اين طريق زندگي مي كنند، اما در مجموع نگاه درستي به شخصيت دارد و در ارايه حالات ظاهري كه به شدت نگران مجازات اعدام برادر كوچكترش است را تاثير گذار و مناسب با نقش ارايه مي دهد. اين تناقض از آنجا ناشي مي شود كه عليدوستي بازيگري است كه در شناخت شخصيت هاي مختلف توانا عمل مي كند اما از طرفي" فيلم نخواسته اين زن را خيلي زجر كشيده و حتي كليشه اي به تصوير بكشد. بازيگر نقش علا در اين بين از همه بازيگران حرفه اي اثر پيشي مي گيرد و با نقش خود يكي مي شود. به گونه اي كه تميز دادن او از شخصيت آسان نيست. بابك انصاري بازي را نه تنها در حركات و ديالوگ هاي خود كه در ميميك و بيان هم وارد مي كند و چنان حسي در تن نقش مي دمد كه به راستي بر پرده سينما زنده مي شود. او با بازي خوب خود به ذهن بيننده اش هجوم مي آورد كه مخاطب بي هيچ ترديدي پذيرايش مي شود. مهمتر اينكه تداوم حس و سطح كيفي بازي او به طور نسبي در تمامي صحنه ها و لحظات فيلم رعايت مي شود و افت و خيز را در او نمي توان ديد.فيلم " شهر زيبا " با آنكه رويه و ظاهري خشن و آزار دهنده دارد، اما چنان روان و روشن با مخاطب خود به صحبت مي نشيند كه بيننده لحظات مختلف فيلم را از دست نمي دهد و تا انتهاي داستان با فيلم همراه مي شود. البته تغيير پايان بندي فيلم از سوي كارگردان كه در آن علا به جاي بازگشت به كانون اصلاح و تربيت، خانه فيروزه را بر مي گزيند نيز در همين راستا صورت مي گيرد و فيلمساز به اين وسيله سعي در تلطيف داستان دارد تا به جاي نااميدي مطلق، آينده اي بهتر و روشن تر را نويد بدهد.انتهای پیام /