شهر «هيچكاك» مدرسه شاگردان «كيارستمي»!
كارگاه فيلمنامه نويسي و فيلمسازي «عباس كيارستمي» در شهر لندن بعد از كارگاه وي در ايتاليا با استقبال فراوان انگليسي ها رو به رو شد.
به گزارش سايت سينمايي سوره به نقل از خبرگزاري ها در دنباله كلاس هاي فيلمسازي آسان كه «عباس كيارستمي» در كشورهاي مختلف اروپايي برگزار مي كند، اين بار، لندن شهر روياهاي مه گرفته و رمان هاي جنايي ميزبان «كيارستمي» است. برپايه اين خبر، «كيارستمي» گفت: فيلم «ده» من كه با شيوه ديجيتالي ساخته شد، الان چند سال از عمرش مي گذرد و امروز ديگر چندان از تكنولوژي ديجيتال ذوق زده نيستم. فكر مي كنم به اين خاطر كه اخيراً برايم روشن شده كه تنها عده كمي واقعاً مي دانند كه چطور از اين تكنولوژي به درستي استفاده كنند. «كيارستمي» افزود: مشكل اين است كه سينماي سنتي هاليوود با توليد سينماي ديجيتالي در تناقض است. براي فيلمسازان كوچك تر ساده نيست كه با اين پديده مبارزه كنند. نكته اين است كه شما بايد ديجيتالي فكر كنيد. زماني كه ايده اي در ذهن داريد به اين توجه كنيد كه داستان شما با استفاده از روش هاي سنتي قابل ساخت نيست. مي توانيد آن را با استفاده از يك دوربين بزرگ 35 ميليمتري بسازيد يا اينكه با يك دوربين كوچك ديجيتال كه با يك دست قابل حمل است؟ وي ادامه داد: فيلمبرداري فيلم «ده» با دوربين 35 ميليمتري، مانند اين بود كه كشتي گير در مسابقه دو 100 متر شركت كند. كشتي گير بايد كشتي بگيرد و دونده بايد بدود و وقتي تصميم گرفته ايد كه از دوربين ويديويي استفاده كنيد و دلايل تان هم براي خودتان موجه است، كيفيت تصوير آن را با هيچ تصوير ديگري مقايسه نكنيد؛ آن را آن گونه كه هست، بپذيرد. يكي از شاگردان «كيارستمي» در لندن مي گويد: «كيارستمي» افزود: من به سينماي كلاسيك داستاني علاقه دارم و عمدي از آنچه كه سينماي تجربي ناميده مي شود، طرفداري نمي كنم با «پيتر» يكي ديگر از دانشجوها به موزه ويكتوريا و آلبرت درهمان نزديكي ها رفتيم كه دو آسانسور بزرگ شيشه اي در كنار هم دارد. پيتر در يك آسانسور و من در ديگري رفتم. در حالي كه هر كدام دوربيني در دست داشتيم. من لنز دوربين را به شيشه بالا چسباندم و همچنان كه آسانسور بالا و پايين مي رفت، شروع به فيلم گرفتن كردم؛ سقف نزديك و دور مي شد. پيتر با به يادآوري گذشته، شعري از شكسپير را زمزمه مي كرد. ده دقيقه فيلم گرفتيم؛ يك فيلم هنري، نتيجه نهايي سه دقيقه و بسيار قوي بود. من اصرار داشتم كه هيچ موزيك متني و چيز اضافي ديگر به آن اضافه نشود. «عباس كيارستمي» در اين باره ادامه داد: يك فيلم داستاني خوب يك فيلم مستند است و بر عكس. وقتي كه اين دو در كنار هم قرار مي گيرند، ما يك فيلم خوب داريم. درباره كار با بازيگر نيز خط باريكي بين هدايت بازيگر به سمت آنچه كه ميل كارگردان است با آزاد گذاشتن او به بازي بداهه وجود دارد. گاهي در زمان فيلمبرداري «ده» من در صندلي عقب ماشين بين بازيگر زن و پسرش قرار مي گرفتم؛ اما در اغلب مواقع آنان را آزاد مي گذاشتم و بعد فيلم را نگاه مي كردم. من نقش سنتي كارگردان را رد مي كنم. اين چيزي است كه دوربين ديجيتال به ما مي دهد؛ آزادي و بي خيالي از مصرف حلقه فيلم. وي افزود: روز سه شنبه پسر بازيگر فيلم «ده» بايد به استخر مي رفت، در نتيجه ما طوري برنامه ريزي كرديم كه مادر سر قرار با پسرش براي بردن او به استخر دير برسد. اين به معناي آن است كه پسربچه نگران مسابقه شناي خود شد با همان چيزي كه در فيلم نيز كاملاً مشهود است. اين تمام كاري بود كه من در مقام كارگردان كردم. كليد كار، انتخاب لحظه مناسب براي بازيگر است ـ بازيگراني كه هيچكدام حرفه اي نيستند ـ تا نتيجه اي واقعي و پر از حس به شما پس بدهند. «كيارستمي» در پاسخ به اين پرسش كه «چطور مي فهيمد آيا يك بازيگر غير حرفه اي قادر است آنچه را كه او مي خواهد ارائه كند يا نه؟» گفت: «من مي نشينم و با آنان حرف مي زنم و بدون اينكه خودشان بدانند دوربين را روشن مي كنم. پس از هفت هشت دقيقه، وقتي كه سوژه را پيدا كرده ايم، وانمود مي كنم كه تازه دوربين را روشن مي كنم. اگر تفاوتي بين پيش و پس از اين وانمودسازي وجود نداشته باشد، مي فهمم كه بازيگر خوبي است. «كيارستمي» در پايان مي گويد: فيلم هاي خلاقانه و مبتكرانه زيادي وجود دارد كه تنها ظرف دو يا سه روز ساخته شده اند؛ حتي برخي ظرف چند ساعت كه همگي سرشارند از حس انساني عميق!انتهای پیام /