نگاهي به "ما همه خوبيم ساخته ي " بيژن ميرباقري "
بيژن ميرباقري پس از تجربههاي متعدد در عرصه فيلم كوتاه و مورد توجه قرار گرفتن برخي از اين آثار مانند "دو خواهر" در حيطه فيلمنامهنويسي به عرصه فيلم بلند روي آورد.
به گزارش سايت سينمايي سوره ، نكته مهم در نخستين فيلم بلند سينمائي او استفاده از يك فيلمنامهنويس مستقل در كنار خودش است. نگاه موشكافانه و ظريف مژگان فرحآور مقدم در كنار تجربه خوب ميرباقري از فيلمسازي كوتاه و كليت مجموعه عوامل انتخابي، "ما همه خوبيم" را تبديل به تصويري باورپذير در ذهن مخاطب ميكند. شايد يكي از عامترين تعاريفي كه در مورد "ما همه خوبيم" بسيار ذكر شده اين باشد كه فيلمي ساده و در عين حال عميق است. سادگي ويژگي است كه به نظر سهل الوصول مي آيد، چرا كه معمولاً وقتي فيلمي يك معضل آشكار اجتماعي را بيان نمي كند و به روابط ساده و روزمره قشر يا اجتماعي كوچك مي پردازد، به دست آوردن اين عنوان كار سختي نيست. ولي به نظر مي آيد فقط كلمه سادگي و واقعي بودن نمي تواند گوياي عمق فضا و موقعيت طراحي شده در فيلم باشد. "ما همه خوبيم" حول محور شخصيتي است كه هيچوقت او را نمي بينيم و حتي صدايش را نمي شويم. شايد در انتهاي فيلم حتي مطمئن نباشيم كه زنده است يا مرده. اين آدم حتي ويژگي هاي خاص و عمده هم ندارد كه بگوئيم تأثيرات شخصيتي او حتي در فقدانش هم قصه را پيش مي برد. يك آدم معمولي كه مي تواند بي مسئوليت، بي تعهد و حتي بدون عرق به وطن باشد. ولي آنچه او و نقش ناپيدايش را بر فضاي فيلم حاكم مي كند باور جمع خانواده اي است كه هنوز اميد به بازگشتش دارند. مفهوم خانواده به عنوان بنياني كه شكل دهنده كليت جامعه است در اين فيلم به گونه اي محوريت پيدا مي كند كه حتي مي توان گفت باورشان را به يكديگر و حتي اطرافيان تحميل مي كنند. پسري سال هاست همسر و فرزند، پدر و مادر، خواهر و برادرش را به بهانه تشكيل زندگي بهتر براي خود و آنها ترك كرده و به خارج رفته، ولي به هيچكدام از تعهداتش عمل نكرده. در حالي كه خانواده اين حضور غايب را باور كرده اند و موقعيت فعلي را پذيرفته و با آن كنار آمده اند. بهانه فيلم گرفتن براي اين سفركرده موقعيتي فراهم مي كند تا افراد خانواده با تصور حضورش با او درد دل اين چند سال را بكنند. واكنش افراد خانواده به اين كار در واقع سير دروني اين شخصيت ها را در دوران غيبت او مورد بررسي روانشناسانه قرار مي دهد. فيلم گرفتن باعث مي شود آن خود نهاني شخصيت ها كه در اين سال ها فرصت حضور نيافته ابراز شود و آنجاست كه مي بينيم: پدر از بي پشتيباني، همسر از بي مهري و خواهر از بي مسئوليتي اين هميشه غايب به تنگ آمده اند و تنها مادر است كه هنوز هم بي واسطه كسب رضايت فرزندش را مي خواهد. تفاوت مناسبت هاي مقابل دوربين و پشت دوربين تضادهائي را در عرصه همين خانواده كوچك رقم مي زند كه قابل تعميم به مفاهيم و مديوم هاي بزرگتر هم هست. اصرار مادر به تظاهر مقابل دوربين كه از طرف بقيه افراد خانواده پس زده مي شود، همچنان كه ويژگي رسانه اي خاصِ دوربين را در همين مقياس كوچك نقد مي كند، ويژگي هاي تيپيك مادر را پررنگ مي كند. مادري كه مي خواهد هر چند خيالي و هر چند خودخواهانه شرايط را ايده آل ترسيم كند، چون در واقعيت نتوانسته به تصوير ذهني اش از خانواده برسد. دوربين به عنوان چشم سومي كه بايد نقطه ديد فرد غايب باشد در واقع راه به خلوت و درون آدم ها ندارد و هنگامي كه برادر كوچك متوجه اين نقص مي شود، تصميم مي گيرد در بي اطلاعي افراد خانواده از آنها فيلم بگيرد و حتي به خلوت و تنهائي هاي زن برادرش راه پيدا كند و حرف هاي ناگفته او را بازگويد. تفاوت زاويه نگاه كه به نحوه نزديك شدن به سوژه برمي گردد اين دو نوع نگاه را كنار هم قرار مي دهد و از خلال اين همجواري است كه مخاطب مي تواند با نقطه ديد خود به عمق فضا و روابط و درون شخصيت ها نفوذ كند. نويسنده براي اينكه محدود به روابط درون خانواده نماند فضائي ايجاد مي كند كه دوربين از خانه بيرون بيايد و با گردش در محله، ميان همسايگان و دوستان قديم آن هميشه غايب، واكنش هاي آنها و احتمالاً گوشه اي از شخصيت ناپيداي او را ملموس كند. اما آنچه تا انتهاي فيلم نامشخص مي ماند همين شخصيت است و آنچه در طول فيلم مورد كالبدشكافي قرار مي گيرد آدم هاي اطرافش هستند كه از وراي غيبت او برجسته و بازشناسائي مي شوند. اتفاقاً بايد گفت "ما همه خوبيم" قصه اين خانواده را روايت مي كند، خانواده اي كه اصلاً حالشان خوب نيست و حضور ناديدني آن غايب فقط بهانه اي براي ورود به خلوت آنها است! به نظر مي آيد لفظ سادگي نمي تواند گوياي ويژگي هاي فيلمي باشد كه طرح موضوع ساده اش را با ساختاري دقيق و توجه به كاركرد مولفه هاي روائي و تصويري انجام داده و البته عميق بودنش هم نه فقط به جهت سادگي كه به دليل توجه به اين ظرائف است. انتهای پیام /