گزارشي از پشت صحنه فيلم «مصائب دوشيزه»
يافتن كليسايي قديمي در مركز تهران چندان كار سختي نيست. كليسايي كه حياط بزرگي دارد و به سان قلعهاي ديوارهاي بلند اطراف آن را پوشانده ... اينجا لوكيشن «مصائب دوشيزه» به كارگرداني سيدمسعود اطيابي است.
چنارهاي خسته و مصائب دوشيزه درختان سر به فلك كشيدهاي كه هم سن با درختهاي خيابان وليعصر به نظر ميرسند و قار قار خسته كلاغهايي كه آشياني از دور دست بر بالاي آنها ساختهاند، نشانههايي از قدمت اين ساختمان است. امروز يكي از روزهاي رنگارنگ پائيزي است و اين كليسا ميزبان گروه فيلمبرداري «مسعود اطيابي» است كه اين روزها البته كار ساختن «مصائب دوشيزه» را به پايان رسانده است. جمعيتي حدود 50 نفر در حياط جمع شدهاند.جمعيت متشكل از همه گروههاي سني است.جمعيت مشغول خوردن شيريني و شربت هستند و خبري از اطيابي و همكارانش نيست. به داخل كليسا ميروم. سالني با سقفي بلند كه در آن صندليهاي قهوهاي رنگ چوبي به ترتيب و منظم پشت سر يكديگر قرار گرفتهاند و پنجرههاي مشبك رنگي نورها را به هر رنگي كه دلشان ميخواهد به داخل ميتابانند. اطيابي را ميبينم، به همراه گروه مشغول صحبت است و وقتي خود را به او معرفي ميكنم لبخندي ميزند ميگويد: كمي در اطراف بگرد و لوكيشن را ببين، سرم كه خلوت شد با هم صحبت ميكنيم و البته در اين ميان عليرضا نجفزاده را به عنوان دستيار خود معرفي ميكند و ميگويد: در اين فاصله هر كاري برايتان پيش آمد با آقاي نجفزاده هماهنگ كنيد. و البته نجفزاده هم با لبخندش صحهاي ميگذارد برحرف كارگردان. اطيابي به سراغ بازيگران ميرود. امروز فهيمه رحيمينيا، جمشيد شاهمحمدي و بهنوش طباطبايي جلوي دوربين ميروند و البته كار مهدي پاكدل، پوريا پورسرخ و بهزاد فراهاني دراين فيلم به پايان رسيده است. فهيمه رحيمينيا در اين فيلم نقش مادر «ژانت» دختري مسيحي كه بهنوش طباطبايي ايفاگر نقش آن است را بازي ميكند و جمشيد شاه محمدي نقش پدرش را. سكانس اول: مادر ژانت،فهيمه رحيمينيا سكانس با موفقيت به اتمام ميرسد و فهميه رحيمينيا كه لباسهايش كاملا تداعيكننده نقش يك مادر مسيحي است بيرون ميآيد در اين فرصت به سراغش رفتم و از او درباره نقش در فيلم«مصائب دوشيزه» پرسيدم كه گفت: من در اين فيلم مادر ژانت هستم. يك مادر مسيحي كه بچهدار نشده و نذرهاي زيادي داشته كه بالاخره در مراسم تاسوعا و عاشورا نذري براي ائمه مسلمانان ميكند كه پذيرفته ميشود و صاحب يك دختر ميشود، به خاطر اين هر سال دوست دارد در اين مراسم شركت كند و غذا بدهد و با اين كار به ياد اين اتفاق خوش يمن ميافتد.البته دختر اين زن نامزدي دارد كه ميخواهد خانواده او را به پدر و مادرش معرفي كند كه اين آشنايي مصادف شده با دهه عزاداري محرم. دختر از خانوادهاش خواهش ميكند كه مراسم را امسال نگيرند، براي اينكه دوست ندارد خانواده شوهرش كه مسيحي هستند و در دين خود افراد مذهبي به شمار ميروند شاهد نذر خانواده دختر براي مذهب ديگري باشند. ولي خانواده دختر مقاومت كرده و راضي نميشوند و درگيري بين آنها پيش ميآيد و مادر خانواده در اين مدت دچار ناراحتيهاي بسياري ميشود. وي در ادامه درباره دليل پذيرش اين نقش گفت: علت پذيرفتن اين نقش و حضورم در اين فيلم اين بود كه اين فيلم پيام محبت و دوستي و مساوات بين آدمها را ميدهد و اينكه تمام انسانها در محضر خداوندبا هر دين و مذهبي كه دارند يكسان هستند و اين سوژه خيلي مورد علاقه من بود و من خوشحالم كه با اين گروه كار كردم. رحيمينيا درباره بازتاب اين فيلم پس از اكران گفت:اگر پيام اين فيلم كه همان عدالت و دوستي و انسانيت را بتوانيم درست به مردم جهان القاء كنيم فكر ميكنم كه با موفقيت رو به رو ميشود. وي در ادامه درباره پيشينه هنري خود گفت:در گروه هنر ملي استاداني چون جوانمرد و بيضايي داشتهام كه تحت نظر آنها آموزش بازيگري را ديدهام و بعد عضو گروه هنر ملي شدم و بعد هم به همراه همسرم بهزاد فراهاني در گروه كوچ همكاري كردهام. سكانس دوم: نيايش در كليسا در اين فاصله جمعيتي كه داخل حياط ايستاده بودند به داخل كليسا رفتند و مرتب و منظم در رديفهاي صندليهاي چوبي قهوهاي رنگ جاي گرفتند و خانم مسني كه عينكي بر چشم داشت به جايگاه رفت و كتابي را كه در دست داشت باز كرد، همزمان با او نجف زاده دستيار كارگردان، نيز به جايگاه رفت و در حاليكه رو به رو به حضار ايستاده بود، گفت؛ خانمها و آقايان محترم لطفا با اشاره دست من در حاليكه كتابهاي سرود در دستتان است از جا بلند شويد و سرودي را كه انتخاب شده است با همراهي اين خانم بخوانيد. همه كتابهاي دعا را بر ميدارند و با اشاره نجف زاده از جاي خود بلند ميشوند و شروع به خواندن سرود 16 كتاب سرودهاي خود ميكنند: سپاس باد تو را فرزند مهرت مسيح عيسي كه جان داد در راهت هللويا باد عزتت هللويا آمين هللويا باد حرمتت تو ما را آفرين ... تمرين ادامه مييابد، يك بار، دوبار، سهبار ....شايد ده بار هم بيشتر اين سرود تمرين شد تا بالاخره اطيابي رضايت ميدهد كه آهنگ دلخواهش به دست آمده و حاضران (همان سياهي لشكرها) آماده شدند براي فيلمبرداري. اين بار محسن كريمي مدير فيلمبرداري صحنهها، نور، افراد و ... همه چيز را چك ميكند و كار خود را آغاز ميكند. اما كريمي هم دست بردار نيست. صندليها جا به جا ميشوند. يكسري از افراد به بالكن كليسا هدايت شدند و در هر برداشت، تغييري تازه رخ داد تا سرانجام كريمي موفق به برداشت قابل قبول خود رسيد. #كوتاه با شاه محمدي جمعيت پراكنده ميشوند و البته در ميان آنها جمشيد شاهمحمدي هم بيرون ميآيد تا هوايي تازه كند، هنوز درست روي سكوي كنار ديوار ننشسته بود كه خواستم به سؤالاتم پاسخ دهد. نفسي عميق كشيد و گفت: عرض كنم ... و كل مصاحبه من با جمشيد شاهمحمدي همين شد .... تا خواست ادامه بدهد صدايش كردند و او رفت تا به ادامه كارش برسد. دوباره فيلمبرداري شروع شد البته بدون حضور سياهي لشكرها. بهنوش طباطبايي و گريم اين بار بهنوش طباطبايي كه در اين فيلم گريمي متفاوت با ساير نقشهايش دارد بيرون ميآيد. از او درباره نقشش در اين مجموعه پرسيدم كه در پاسخ گفت: كار هنوزتمام نشده و من ترجيح ميدهم پس از به نمايش در آمدن فيلم درباره آن صحبت كنم. لحن قاطعش مرا به سمت گريمش هدايت كرد، درباره گريمش پرسيدم (موهايي خرمايي، چشماني همرنگ با موها و صورتي كه هيچ چيز اضافهاي براي بيان نقش به آن اضافه نشده بود) و او كه انگار از گريمش در اين فيلم راضي است، ميگويد: سايههايي كه در صورت براي گريم استفاده ميشود، خيلي به انتقال حس به بازيگر كمك ميكند من فكر ميكنم بايد گريم در سينما خيلي دقيقتر و ظريفتر بايد باشد، مثلا در تلويزيون اگر ابروي بازيگر فقط خطي باشد كه نمايشگر ابرو باشد كفايت ميكند ولي پرده سينما بزرگ است و بيننده بر تمام اجزاء صورت بازيگر احاطه دارد و همان ابرو در سينما بايد بسيار دقيقتر باشد و روي تك تك تارهاي ابرو كار شود. وي در ادامه درباره گريمش در مصائب دوشيزه گفت:من گريم مصائب دوشيزه را دوست دارم زيرا ملايم و باورپذير است و انگار خودم هستم. در صورتيكه همه اتفاقها افتاده و سايهكارِيها انجام شده در صورتيكه هيچ كدام خيلي مشخص نيستند. طباطبايي افزود: در سينما گريم بايد ظريف و غيرقابل لمس باشد و البته منهاي كيفيت كار، رابطه بين بازيگر و گريمور بسيار مهم است. زيرا بازيگر سركار خود با اولين كسي كه برخورد ميكند گريمورش است، اول او را ميبيند و قرار است او در گرفتن شخصيت فيلمنامه به بازيگركمك كند. دستيار كارگردان از تم مذهبي مصائب دوشيزه ميگويد كار بهنوش طباطبايي هنوز تمام نشده به داخل كليسا بر ميگردد و اين بار پاي صحبتهاي عليرضا نجفزاده دستيار كارگردان نشستم كه درباره مصائب دوشيزه گفت: با عنوان دستيار اول كارگردان و برنامهريزي در اين پروژه مشغول كار هستم و ساير فعاليتهايم بازي در قتل آن لاين، سريال چشمان آبي زهرا، سريال مردان آنجلس، فيلم سينمايي انتظار، سريال روياي ناتمام، آژانس دوستي و ...است و در فيلمهاي سينمايي سبيل مردونه و مصائب دوشيزه بعنوان دستيار كارگردان حضور داشتهام. وي در ادامه گفت:اواسط تابستان پيش توليد مصائب دوشيزه را آغاز كرديم و چهل جلسه فيلمبرداري ما بطول انجاميد.كل كار در تهران فيلمبرداري شده و به دليل حساسيت موضوعي كه فيلمنامه داشت به اتفاق آقاي اطيابي و آقاي موسوي تهيه كننده اين فيلم خيلي در انتخاب بازيگران حساس بوديم كه بتوانيم آنها را به فضاي فيلم نزديك كنيم كه در مجموع به دوستاني رسيديم كه در خدمتشان بوديم. وي افزود: مصائب دوشيزه در ژانر اجتماعي و تمي مذهبي ساخته شده است كه بحث گفتوگو و زندگي مسالمت آميز اديان را در كنار يكديگر به تصوير ميكشد.بدون اغراق وقتي فيلمنامه را ميخواني خيلي منصفانه در مورد اديان مختلف و اقليتها صحبت شده و ما بدليل اينكه موضوع فيلممان اقليتها بود، بسياري از دوستان فكر ميكردندكه اين فيلم از دسته فيلمهايي است كه تبليغات ميكند و له يا عليه كسي يا كساني باشد ولي وقتي فيلمنامه را خواندند خيلي استقبال كردند و به ما كمك كردند. وي افزود: ژانر فيلم اجتماعي و در عرصه گفتوگوي تمدنهاست. فكر ميكنم گفتوگوي اديان جايگاه ويژهاي دارد كه اين فيلم نمونه علمي اين گفتوگو است و هر سكانس در هر فيلمنامهاي حس و حال مخصوص خود را دارد. وي در ادامه درباره بازتاب اين فيلم پس از اكران گفت:فيلمسازي در ايران خيلي قابل پيشبيني نيست و گروهها بايد آنقدر آماده باشند كه براساس موقعيت زمان و مكان خود را وفق بدهند و بهترين نتيجه مطلوب را در حد توان از آن شرايط بگيرندو فكر ميكنم اگر كسي منصفانه قضاوت كند، فيلم حرفهاي خوبي براي گفتن دارد. چرا مصائب دوشيزه؟ پاسخ كارگردان ظهر شده و همه مشغول خوردن غذا هستند به جز كارگردان كه هنوز با فيلمبردار و بازيگران كار را ادامه ميدهد روي يكي از صندليهاي كليسا نشستم و منتظر بودم تا كار كارگردان به پايان برسد كه «نرگس مشايخي» همسراطيابي كنارم نشست. خيلي خوب به كارهاي همسر خود تسلط داشت و البته از لابهلاي صحبتهايش ميشد فهميد كه در همه كارها همراه و ياوري براي اطيابي است. سرانجام فيلمبرداري براي ساعاتي متوقف شد كه اطيابي آمد و اعلام آمادگي كرد كه حرفهايش را درباره مصائب دوشيزه بزند. از او پرسيدم: چرا مصائب دوشيزه؟ اطيابي در پاسخ گفت:ما در حال حاضر در عصري زندگي ميكنيم كه جوامع و اديان خيلي به هم نزديك شدهاند و بسياري از مسائل با يكديگر قاطي شده.پرداختن به مشكلات و پرداختن به تفاوتهايي كه بين جوامع مختلف وجود دارد، ميتواند دستمايه خوبي باشد براي يك كار هنري. من در واقع در ژانرهايي كه انتخاب كردم اول فكر كردم كه ما در دنيايي زندگي ميكنيم كه صاحبان قدرت ميخواهند انگيزههاي مذهبي را بهانه كنند براي كوبيدن به طبل جنگ و شايد ميخواهند جنگ قدرتها و حكومتها را تبديل كنند به جنگ اديان اين احساس يك ايده ميشود و اين هدف براي صاحبان قدرت در دنيا وجود دارد. وي افزود: درحاليكه فكر نميكنم هيچكدام از اديان بزرگ مذهبي از مهرباني به دور باشند و اين خصيصه بين همه اديان الهي مشترك است و دست صلح و دوستي دادن در تمام اديان هست و فكر كردم حالا كه قدرتها تلاش ميكنند جنگ بين اديان را بر فروزند ما دم از الفت و دوستي بين عقايد مختلف بزنيم و بگوييم ميشود در يك جامعه بزرگ و جهان امروزي با مشكلات و مسائلي كه مردم امروز با آن روبرو هستند به عنوان يك فرد معتقد به دين (ديني كه به آن پايبند هستند) زيست و دوستي و الفت را هم رعايت كرد و بدانند كه اينگونه هم ميتوان در كنار يكديگر زيست. وي در ادامه درباره نحوه انتخاب بازيگران اين فيلم گفت:به دنبال آدمهاي همراه بودم و افرادي را انتخاب كردم كه منتقد به فيلمنامه بودند و نسبت به فيلمنامه مواضع خاصي داشتند و اعتقاداتشان بيشتر بود كه ترغيب شدم از آنها استفاده كنيم، اما همراهي و نظراتشان برايم مهم بود و اين گونه گروه را انتخاب كرديم. وي افزود: در مصائب دوشيزه از بازيگران خوبي استفاده كرديم كه خود توانمند بودند و فيلمنامه را درك كرده بودند و با حسخودهمراه با فيلمنامه شدند و اين كمك كرد كه بازيها بازيهاييكدست و رواني باشد در حد يك بازي متعارف و خوب. اطيابي در ادامه درمورد تغيير مذهب شخصيتهاي داستان در اين فيلم گفت: ما در اين فيلم به تحول شخصيت كاري نداشتيم و من سعي در انتقال يك احساس داشتم و آن احساس دوست داشتن يكديگر بود. ويافزود: در اين فيلم از قبل براي خود پيام مشخص شده و ثبت شدهاي را در نظر نگرفتيم كه آن را ارائه بدهيم و از مضاميني كه در تلويزيون مطرح است فاصله گرفتيم و تا شعار فاصله زيادي دايم.من فكر ميكردم در اين كار بايد حرف خودم را در احساس تماشاگر بنشنانم و نه در عقل آن، اگر تفكري وجود دارد بعد از ديدن فيلم است و در زمينه اين فيلم،شما فرصت تفكر اينكه فيلم چه ميخواهد بگويد را نداريد اين فيلم زماني موفق است كه تفكر پس از پايان يافتن فيلم جاي خود را به احساس بدهد و به آن فكر شود. كارگردان مصائب دوشيزه در ادامه گفت: من به اقليت فكر نكردم و پيشبيني نميكنم چه اتفاقي ميافتد و فكر نميكنم اين فيلم كسي را برنجاند و به كسي بر نميخورد؛ بخش اجتماعي آن ممكن است نگاههاي تندي داشته باشد به بحثهاي اجتماعي. وي در ادامه درباره لوكيشنهاي انتخابي براي اين فيلم گفت:براي انتخاب لوكيشنها خيلي گشتيم، در برخي جاها مجبور شديم دكور بسازيم.فضاي فيلم و فضاي خاكستري كه بر آن حاكم است اين شرايط را بيشتر مي پذيرد. وي در ادامه درباره انتخاب كليسا گفت: براي انتخاب اين كليسا خيلي پافشاري كردم و سرودي كه امروز خوانده شد را با وسواس از بين 117 سرود انتخاب كردهام.قبل از شروع فيلمبرداري همه اين ملوديها را شنيدهام و اين آهنگ را انتخاب كردهام.اشعار و ملوديرا براي حسهايي كه سكانسهاي قبل و بعد منتقل مي كردند نياز داشتم و متن آن برايم ارزش بسياري داشت و البته ذكر اين نكته هم خالي از لطف نيست كه من از مراسمات عزاداري در محرم خيلي سود برده ام و لحظات نابي را به تصوير كشيدهام كه در فيلم خواهيد ديد. وي در ادامه درباره روي آوردن به كارگرداني گفت: هميشه دغدغه كارگرداني را داشتهام و بهدنبال آن بودم و به دنبال نگاهي بودم كه به آن رسيدم و در فيلمهاي بعدي اين نگاه ادامه خواهد داشت و تقويت خواهد شد. وي در پايان درباره فيلمبرداري مصائب دوشيزه گفت: فيلمبرداري اين فيلم رو به پايان است و فقط صحنههايي از اين فيلم باقي مانده كه به خاطر ويژگي خاصي كه دارد بايد منتظر باشيم تا زمستان بيايد و در فصل سرما و بارش برف اين صحنه ها را به تصوير بكشيم. صحبتم كه با اطيابي تمامشد دوباره سركار برگشت. از داخل محوطه بيرون آمدم ساعت نزديك به 5 بعد از ظهر بود، سياهي لشكرها هنوز در حياط بودند. كلاغهاي خسته و پير لا به لاي درختان سر به فلك كشيده حياط كليسا صداهايي شبيه ناله از خود سر ميدادند و چند كودك خارجي به همراه مادران خود براي عبادت به كليسا آمده بودند ...